بی سوادی انصار امام احمدالحسن کذاب
بی سوادی انصار امام احمدالحسن کذاب

بی سوادی انصار امام احمدالحسن کذاب

اثبات علم رجال

بررسی ادله فرقه گاطعیه بر بطلان علم رجال: 

 

روایت اول : 

أحمد بن محمد بن خالد البرقی، عن محمد بن اسماعیل، عن جعفر بن بشیر، (عن أبی الحصین ) عن أبی بصیر، عن أبی جعفر (ع) أو عن أبی عبد الله (ع) قال : لا تکذبوا الحدیث إذا أتاکم به مرجئی ولا قدری ولا حروری ینسبه إلینا فانکم لا تدرون لعله شئ من الحق فیکذب الله فوق عرشه

احادیث را تکذیب نکنید حتی اگر مرجئی یا قدری یا حروری آن را به ما نسبت دهد . زیرا شما نمی دانید ، شاید که در آن چیزی از حق باشد و شما با این کارتان خداوند را بر فوق عرشش تکذیب می کنید.  

المحاسن لأحمد بن محمد بن خالد البرقى ج 1 ص 230 . علل الشرائع ج 2 ص 395

روایت دوم : 

محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن ابن محبوب، عن جمیل بن صالح، عن أبی عبیدة الحذاء قال : سمعت أبا جعفر (ع) یقول : والله إن أحب أصحابی إلی أورعهم وأفقههم وأکتمهم لحدیثنا وإن أسوأهم عندی حالاً وأمقتهم للذی إذا سمع الحدیث ینسب إلینا ویروى عنا فلم یقبله إشمأز منه وجحده وکفَّر من دان به وهو لا یدری لعل الحدیث من عندنا خرج وإلینا اسند، فیکون بذلک خارجا عن ولایتنا.

بخدا سوگند که محبوبترین یارانم نزد من باورع ترین آنها و فقیه ترین آنها و حدیث را نهان دارترین آنها است . و بدترین و مبغوض ترین اصحابم نزد من ، کسى است که هرگاه حدیثى را شنود که بما نسبت دهند و از ما روایت کنند، آنرا نپذیرد و بدش آید و انکار ورزد و هر که را به آن معتقد باشد تکفیر کند . در صورتیکه او نمیداند، شاید آن حدیث از ما صادر شده و بما منسوب باشد، و او بخاطر انکارش از ولایت ما خارج می شود.  

الکافی ج 2 ص 223 . مختصر بصائر الدرجات ص98 . وسائل الشیعة (آل البیت) ج27 ص 87 . مستدرک الوسائل ج1 ص80 

 جـــــــــــــــــواب

1- تکذیب یک مساله است و عدم حجیت مساله ای دیگر

برای آنکه یک حدیث را حجت قرار دهیم نیاز به علم رجال است. احادیث فوق به ما دستور میدهند که احادیث را نسبت به ائمه تکذیب نکنیم اما این به معنای وجوب اطاعت از فرامین احادیث نیست.

2- قرآن کریم در مورد عمل به خبر دروغگو وفاسق می فرماید :«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا...»

؛حجرات/6.

اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید. 

 

 حمدویه وإبراهیم إبنا نصیر، عن محمد بن إسماعیل الرازی، عن علی بن حبیب المدائنی، عن علی بن سوید السائی قال: کتب إلى أبو الحسن الأول وهو فی السجن: وأما ما ذکرت یا علی ممن تأخذ معالم دینک ؟ لا تأخذن معالم دینک عن غیرشیعتنا فإنک إن تعدیتهم أخذت دینک عن الخائنین الذین خانوا الله ورسولهوخانوا أماناتهم، إنهم اؤتمنوا على کتاب الله جل وعلا فحرفوه وبدلوه، فعلیهم لعنةالله ولعنة رسوله وملائکته ولعنة آبائی الکرام البررة ولعنتی ولعنة شیعتی إلى یومالقیامة. 

بحار الأنوار  جزء 2 صفحه 82 

نامه نوشت به امام کاظم در زندان که علوم دینی خود را ازکی بگیرم علوم دین خود را از غیر شیعیان  مانگیر که اگر این کار را کردی به خدا ورسولش خینات کردی....

یکی نیست به این احمد دجال بگه که تو از هر دجالی مثل ابوهریره وکعب الاحبار دیگران روایت میگری متاسفتم برات احمد وانصارت

 عن سلیم بن قیس الهلالی، قال: قلت:لامیر المؤمنین علیه السلام: إنی سمعت من سلمان والمقداد وأبی ذر شیئا من تفسیر القرآن وأحادیث عن نبی الله صلى الله علیه وآله غیر ما فی أیدی الناس، ثم سمعت منک تصدیق ما سمعت منهم ورأیت فی أیدی الناس أشیاء کثیرة من تفسیر القرآن ومن الاحادیث عن نبی الله صلى الله علیه وآله أنتم تخالفونهم فیها، وتزعمون أن ذلک کله باطل، أفترى الناس یکذبون على رسول الله صلى الله علیه وآله متعمدین، ویفسرون القرآن بآرائهم؟ قال: فأقبل علی فقال: قد سألت فافهم الجواب.إن فی أیدی الناس حقا وباطلا، وصدقا وکذبا، وناسخا ومنسوخا، وعاما وخاصا، ومحکما ومتشابها، وحفظا ووهما، وقد کذب على رسول الله صلى الله علیه وآله على عهده حتى قام خطیبا فقال: أیها الناس قد کثرت علی الکذابة فمن کذب علی متعمدا فلیتبوء مقعده من النار، ثم کذب علیه من بعده، وإنما أتاکم الحدیث من أربعة لیس لهم خامس: رجل منافق یظهر الایمان، متصنع بالاسلاملا یتأثم ولا یتحرجأن یکذب على رسول الله صلى الله علیه وآله متعمدا، فلو علم الناس أنه منافق کذاب، لم یقبلوا منه ولم یصدقوه، ولکنهم قالوا هذا قد صحب رسول الله صلى الله علیه وآله ... فهذا أحد الاربعة.

ورجل سمع من رسول الله شیئا لم یحمله على وجهه ووهم فیه، ولم یتعمد کذبا فهو فی یده، یقول به ویعمل به ویرویه فیقول: أنا سمعته من رسول الله صلى الله علیه وآله فلو علم المسلمون أنه وهم لم یقبلوه ولو علم هو أنه وهم لرفضه.

ورجل ثالث سمع من رسول الله صلى الله علیه وآله شیئا أمر به ثم نهى عنه وهو لا یعلم، أو سمعه ینهى عن شئ ثم أمر به وهو لا یعلم، فحفظ منسوخه ولم یحفظ الناسخ، ولو علم أنه منسوخ لرفضه، ولم علم المسلمون إذ سمعوه منه أنه منسوخ لرفضوه.وآخر رابع لم یکذب على رسول الله صلى الله علیه وآله، مبغض للکذب خوفا من الله و تعظیما لرسول الله صلى الله علیه وآله، لم ینسه، بل حفظ ما سمع على وجهه فجاء به کما سمع لم یزد فیه ولم ینقص منه، وعلم الناسخ من المنسوخ، فعمل بالناسخ ورفض المنسوخ 

 کافی ج1 باب اختلاف الحدیث  ح 1

الغیبه شیخ طوسی ص 75

نهج البلاغه ص 325  صالحی شامی

الخصال شیخ صدوق ج 1 ص 255

وسائل شیعه ج27 ص 207

سلیم بن قیس از امیرالمومنین پرسید:از سلمان ومقداد وابی ذر در مورد تفسیر قران واحادیثی از پیامبر(ص) روایاتی شنیدم که غیر از احادیثی که در دست مردم(عمه مثل ابوهریر...) است و روایات  تفسیر قران زیادی که دردست انهااست روایت وتفاسیرباطل ودروغ که بر پیامبر بست اند مخالف رویات وتفاسیرشماها است  

امیرالمومنین فرمودند سوالی پرسیدی پس جواب را بفهم (فرمودند بفهم نه گوش کن اما امان از جهل احمد وانصارش) در دست مردم دروغ وراست ناسخ ومنسوخ وعام وخاص محکم ومتشابهات و مردمی که حافظه انها خوب وبد (وهم) وجود دارد ....میان مردم چهار گروه است نه گروه پنجمی منافقی که عمدا بر پیامبر دروغ می بندد اگر مردم میدانستند او منافق هست از او نمی پذیرفتن و مردم می گویند او صحابه رسول الله بوده .. وگروه دیگر سخن رسول الله را درست حفط نکردند وعمدا بر پیامبر دروغ نبسته وضم او هستش واگر مردم میدانستن این وهم راویی است از قبول نمیکردند  وگروه سوم که روایتی از پیامبر شنیدن امااز نسخ او با خبر نیست 

اما گروه چهار دروغ بر پیامبر نمی بندد بر پیامبر از خوف خدا وتعظیم رسول الله روایت را درست حفظ کرده ووهم ندارد از ناسخ ومنسوخ روایات باخبر هستش وعمل به ناسخ کرده ومنسوخ را رها کرده....

وعن أحمد بن محمد بن عیسى، عن أحمد بن الولید، عن علی بن المسیب (2) قال: قلت للرضا علیه السلام: شقتی بعیدة ولست أصل إلیک کل وقت فممن آخذ معالم دینی؟ فقال: من زکریا ابن آدم القمی المأمون على الدین والدنیا، قال ابن المسیب: فلما انصرفت قدمت على زکریا بن آدم فسألته عما احتجت إلیه (3).

الاختصاص ج 32  ص1و2 باب زکریا بن ادم قمی

(2) فی بعض النسخ [ على بن المیثم ].

(3) نقله المجلسى فی البحار ج 12 ص 82 من الکتاب ورواه الکشى فی رجاله ص 366

  علی بن مسیب از امام رضا (ع)پرسیدند:دیدار شما برای من سخت است علوم دین خود را از کی بگیرم  امام فرمودند از زکریا بن ادم قمی او مامون دین ودنیا شماست ومسیب گفت :وقتی امام راترک کردم تمام هر انچه نیاز خود بود از زکریا پرسیدم

در این روایت کامل مشخص میشود که علوم دین که از روایات بدست می اید نباید از هرکسی گرفت مثل ابوهریره حتی همه شیعیان اما بنازم به احمدو این انصار احمد دجال که روایات خود را از سطیح جادروگر ابوهریره وکهب الاحبار مسنداحمدبن حنبل وفتن بن حماد سنی ومستدرک حاکم نیشاپوری ... ودیگرا میگیرندمن به شما چی بگم اخه

نزد مردم حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص و حقیقت و هم وجود دارد. آنقدر بر پیامبر(ص) دروغ بسته شد که روزی خطبه خواند و فرمود: ای مردم! دروغگویان بر من زیاد شده اند، پس هر کس به عمد بر من دروغ بندد، جایگاهش در جهنم خواهد بود»؛

کلینی،کافی 1388ق، ج1، ص 50، ح1

امام صادق(ع) فرمود: «ما خاندانی هستیم که دروغگویان بر ما دروغ می بندند و چهره راستگوی ما را نزد مردم خراب می کنند» 

طوسی، اختیار معرفه الرجال 1382، ص 257 

با توجه به این آیه شریفه و روایات فوق می توان نتیجه گرفت که هر گاه حدیثی را دیدیم که راوی آن فاسق بود فوراً آن را تکذیب نکنیم بلکه در مورد آن تحقیق نماییم. 

اگر روایت دلایل دیگر برای پذیرش داشت مانند روایات دیگر با ان مضمون می پذیریم یاتواتر حدیث ثابت شد وگر نه کنار کجاشته میشود  

3- اگربخواهیم همچون گاطعیون نتیجه بگیریم که هر روایت را باید بدون تحقیق پذیرفت پس باید فاتحه فقه را خواند چرا که کتابهای حدیث مملو از روایت های متناقض است تا جاییکه یکی از یاران به نام زراره از امام صادق(ع) درباره روایت های متناقض از ایشان سوال می پرسد:

سألت ( أبا جعفر ) علیه السلام فقلت : جعلت فداک یأتی عنکم الخبران والحدیثان المتعارضان فبأیهما آخذ ؟ فقال علیه السلام: یا زرارة خذ بما اشتهر بین أصحابک ، ودع الشاذ النادر . فقلت : یا سیدی إنهما معا مشهوران مأثوران عنکم ؟ فقال : خذ بما یقول أعدلهما عندک وأوثقهما فی نفسک . فقلت : إنهما معا عدلان مرضیان موثقان ؟ فقال : أنظر ما وافق منهما العامة فاترکه ، وخذ بما خالف ، فإن الحق فیما خالفهم 

مستدرک الوسائل ج 17

سوال کردم از ابا جعفر علیه سلام وگفتم: فدایتان شوم از شما احادیث متعارض نزدم است پس کدام را بگیرم؟ حضرت فرمودند: ای زراره انچه مشهور است بین اصحاب بگیرو روایت شاذ نادر را رها کن . گفتم آقای من هر دو روایت مشهور هستند؟ پس فرمودند بگیر از کسی که عادل تر و اوثق تر نزد توست . گفتم: آنها هر دو عادل و موثق هستند. فرمود : نگاه کن کدام موافق عامه هست پس آن را رها کن و روایت مخالف را بگیر پس حق در مخالف آنها است

 گاه امامان در تقیه به سر می بردند و سخنان خود را در لفافه بیان می نمودند لذا لازم است راوی حدیث مورد بررسی قرار بگیرد تا متوجه شویم منظور امام چیست به عنوان مثال:

ففی الخبر ان رجلاً سأل الإمام الصادق (ع)، فقال : یا ابن رسول الله ! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر ؟ فقال (ع):إمامان عادلان قاسطان ، کانا علی الحق ، وماتا علیه ، فعلیهما رحمة الله یوم القیامة.

شخصی ازمخالفان از امام صادق(ع) سؤال کرد : نظر شما درباره ابوبکر و عمر چیست ؟ فرمود : دو امام عادل و بر حق بودند و بر همین روش هم مردند. 

إحقاق الحق للشوشتری 1/16

فلمّا انصرف الناس قال له رجل من خاصّته: یا ابن رسول اللّه (ص) لقد تعجّبت ممّا قلت فی حقّ أبی بکر وعمر، فقال: نعم، هما إماما أهل النار، کما قال اللّه سبحانه .

هنگامیکه مردم پراکنده شدند یکی از یاران خاص سوال کرد ای پسر رسول خدا همانا از آنچه درباره ابوبکر و عمر فرمودید تعجب کردم پس حضرت فرمودند: بله، آن دو نفر امام هستند، امّا امام و پیشوای دوزخیان و اهل آتش.

خداوند می فرماید:و جعلناهم أئمّة یدعون إلی النار (قصص: 41)

و اینکه گفتم: قاسطان، منظورم تفسیر این آیه است:و أمّا القاسطون فکانوا لجهنّم حطباً. (جن: 15)

و اگر گفتم: عادلان، به این جهت است که آن دو نفر از حق روی گردانده از حق عدول کردند و با آن مخالفت ورزیدند ، و در حقیقت تفسیر این آیه است: ثمّ الذی کفروا بربّهم یعدلون (انعام: 1)

و مقصودم از: کانا علی الحق، به معنای مخالفت آن دو با حق و قیام علیه حق است که مراد أمیر المؤمنین (ع) است.

و مقصود از:کانا علی الحق، وماتا علیه این است که آن دو نفر بر ضد حق بودند و فعلیهما رحمة اللّه،رحمة الله (رسول خدا ) بر ضد آنان است .فإنّه کان رحمة للعالمین. 

 شرح إحقاق الحق - السید المرعشی - ج 1 - ص 69 – 70  

پس این روایت را امام فرموده اما اینکه حق رد آن را نداریم به معنای پذیرش ظاهر آن هم نیست کمااینکه خود حضرت در شرایط مناسب منظور واقعی خود را بیان فرمودند .

5- وجود افرادى که حدیث جعل مى کرده اند .البیان، ص 37. این کتاب نمونهاى از احادیث جعلى را بیان کرده است. و احادیثى که به دروغ به معصومان علیهم السلام نسبت داده شده است، وجود علم رجال را براى تمیز احادیث صحیح از احادیث جعلى ضرورى ساخته است

 رجال کشى، ص 195 ـ 257.

 همچنین افراد کاذبى مانند ابى الخطاب وجود دارد که امام علیه السلام او را لعن کرده است و نیز به عنوان نمونه احادیث جعلى مى توان به حدیث «حب ابی بکر و عمر ایمان و بغضهما کفر»، اشاره کرد. براى اطلاع بیشتر ر به بحار، ج 47، ص 354

6- همه مسلمانان اعم از شیعه و سنى معتقدند که باید راوى را شناخت تا بتوان به احادیث او عمل کرد؛ به عنوان نمونه مى توان به کلام عسقلانى اشاره کرد که مى گوید: اسراییلیات و بسیارى از فضایل و مناقب صحابه به ویژه شیخین و معاویه قابل اعتماد نیست. او حتى بعضى از کتبى را که قابل اعتماد نیست فهرست مى کند. 

 لسان المیزان، عسقلانى، ج 1، ص 13. 

اعتراف واضعان به جعل و وضع حدیث:

چنانکه از ابوعصمت (نوح بن مریم) که به نوح جامع معروف است، نقل شده که خود اقرارکرد، احادیثى در فضایل سوره هاى قرآن از قول ابن عباس ساخته است

 ترجمه الغدیر، ج 5، ص 390، ،انشارات بنیاد بعثت،چاپخانه توحید قم، چاپ اول سال 1386

صبحى صالح مى نویسد: «زنادقه به تنهایى(چنانکه حمّاد بن زید گفته است چهارده هزار حدیث جعل کردند. عبدالکریم بن ابى العوجاء(مانَوى) به تنهایى، طبق اعتراف خود، چهار هزار حدیث جعل کرد. آنگاه که در عهد مهدى عباسى خواستند او را گردن بزنند، فریاد برآورد: من در دین شما، چهار هزار حدیث اختراع کرده ام که در آن حلال را حرام وحرام را حلال مى کند.» 

علوم الحدیث و مصطلحه، صبحى صالح، ص۲۹۰؛ أضواء على السنّة المحمّدیة، محمود ابوریّة،ص۱۴۴ 

اولین کسی که علم رجال را تدوین کرد که بود؟

اولین کسی که در مکتب اهل بیت‌(ع) به علم رجال پرداخت شخص امیرالمومنین علی‌(ع) بودند که فرمودند:  

«علیکم بالدرایات لا بالروایات همة السفهاء الروایة و همة العلماء الدرایة» 

کنزالفوائد 2/31 

یعنی اینکه فقط حدیث نخوانید و به بررسی و اهمیت حدیث بپردازید و تلاش عالمان این است که حدیث را در بعد سندی و متنی بررسی کنند و بفهمند که روایت از معصوم‌(ع) صادر شده است یا نه؟  و آیا تقیه در کار بوده و ...  

در این مورد از همه مهمتر روایتی است که در جلد یک کافی (ص) 52 از امیرالمومنین‌(ع) نقل شده است که اساس علم رجال از آنجا شروع شده است  

«اذا حدثتم بحدیث فاسندوه الی الذی حَدَّثکم فِان کان حقاً فلکم و ان کان کذباً فَعلیه»  

کافی 1/52  

 ... سکونی از امام صادق علیه نقل می کند که امیر المومنین ع فرمود : وقتی حدیثی را نقل می کنید آنرا با اسناد به کسی که برای شما گفته است نقل کنید پس اگر درست بود به سود شما است و اگر دروغ بود به عهده کسی است که برای شما نقل کرده است .

لا تقبلوا علینا حدیثاً إلاّ ما وافق القرآن والسنّة، أو تجدون معه شاهداً من أحادیثنا المتقدّمة، فإنّ المغیرة بن سعید لعنه الله دسّ فی کتب أصحاب أبی، أحادیث لم یحدّث بها أبی، فاتّقوا الله، ولا تقبلوا علینا ما خالف قول ربّنا تعالى وسنّة نبیّنا محمّد (صلى الله علیه وآله)...  

بر ما تنها حدیثی را بپذیرید که با قرآن و سنت موافق باشد یا همراه آن شاهدی از احادیث پیشین ما بیابی؛ چون مغیرة بن سعید که نفرین خدا بر او باد، در کتابهایِ شیعیان پدرم احادیثی را که نفرموده بود، جای داد؛ پس از خدا پروا کنید و آنچه را که با سخن پروردگارمان و سنت پیامبرمان مخالفت دارد، به ما نسبت ندهید؛ زیرا ما هرگاه حدیث نقل می‌کنیم، می‌گوییم: خدای عز و جل فرمود؛ رسول خدا(ص) فرمود. 

 مجلسی؛ بحار‌الأنوار، ج48 ، ص103 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد